استعدادیابی کودکان و نظام آموزشی
این قسمت را با پرسشی شروع می کنیم که کودکان ما در سنین ۳ تا ۶ سال استعدادیابی شده اند، گواهینامه مرتبط را دریافت کرده, مسیر زندگی آینده اش روشن تر شده است اما با توجه به نظام آموزش و پرورش کشور ما /استعداد یابی
شرایط کودک ما چه می شود؟
آیا کودکان ما دچار تناقض نمی شوند؟
آیا این استعدادیابی او را تافته ای جدا بافته از سایر کودکان اطراف خود نمی کند؟
اگر کودک من هوش موسیقیایی داشته باشد اما سیستم آموزش و پرورش ما در خود چنین هوشی را پرورش نمی دهد، ما باید چه کنیم؟
سیستم آموزش و پرورش کشور ما مبتنی بر پایه سمعی و بصری تهیه شده اند و دیگر حوزه های توانایی و هوش ما مورد استفاده قرار نمی گیرند و اگر هم بخواهیم هوش های ۸ گانه را نادیده گرفته و فقط به حواس ۵ گانه مان رجوع کنیم. از حواس ۵ گانه فقط ۲ تای آنها که دیدن و شنیدن هست بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد و متاسفانه باز ارزیابی های این سیستم، نمره دهی و صد البته ملاک تشخیص و مقایسه ما ناقص و محدود بوده و بر پایه این دو نوع مهارت و حس تشخیص داده می شود.
در کشور ما اگر دانش آموزی برنامه ریزی درسی اش به گونه ای باشد که در درس ریاضیات یا در درس دیکته؛ انشا، به نحوی بهتر از بقیه عملکرد داشته باشه، فرد ممتازی شناخته می شود. در حالی که نظریه هوارد گاردنر یک خط بطلان و ضربدر بزرگی روی این قضیه می کشد، با توجه به اینکه تمام این مهارت ها از طرف مغز انسان هدایت می شود در نتیجه افراد برتری نسبت به دیگری نخواهند داشت.
.
در گذشته، چنین به نظر می آمد که اگر فردی، ریاضیدان، پزشک یا فیزیکدان بشود قطعا این فرد بسیار بسیار باهوش تر از یک خیاط، نجار و یا یک مکانیک، شمرده می شود. در حالی که الان طبق این نظریه همه افراد بسیار هوشمند هستند ولی بسته به نوع هوش برترشون با همدیگر برخورد می کنند.
اگر فردی در هرگونه مهارتی، خیاطی، نقاشی، مکانیکی، و … هوش برتر داشته باشد و بخواهد در آن رشته ها فعالیت کند اصلاً اینطور نیست که فرد هوشمندی نیست بلکه نوع هوش برترش متفاوت و در نتیجه عملکرد او متفاوت خواهد شد و رشته ای که انتخاب می کنه قاعدتاً متفاوت خواهد بود. چه بسا که یک آهنگر خیلی خوب در کار خودش می تواند شگفتی ساز شود و یا یک نقاش خیلی خوب و یا یک مجسمه ساز خیلی خوب می تواند شگفتی را ایجاد کند.
لزوما این نیست که حتما فرد باید مهندس یا دکتر باشد که افراد به چشم نابغه به او نگاه کنند, افرادی که فوتبالیست هستند هم می توانند بصورت خیره کننده ای شما را به وجد بیاورند. آیا واقعا شما مثال های دیگری از افراد در کارهای غیر از مهندسی و پزشکی نمی شناسید که با هنرشان شما را به وجد بیاورند؟ مثل خیاط حرفه ای لباس زنانه؟ نجار حرفه ای؟ کابینت ساز حرفه ای؟ نقاش ماهر خانه؟
.
این اتفاق در سیستم آموزشی کشور ما نمی افتد و اگر فرزند ما شانس داشته باشد و هوش منطقی ریاضی، هوش زبانی و کلامی بالاتری داشته باشد مورد توجه معلم، مدیر، ناظم و دیگر افراد قرار خواهد گرفت و تشویق های بیشتری را نیز دریافت خواهد کرد. آیا این کودک می تواند در جامعه نیز به همین روال موفقیت خود را ادامه دهد؟ جامعه ای که نیازمند ترکیبی از تمامی هوش ها و حواس برای زندگی کردن و متعادل نگه داشتن زندگی است؟ چقدر افرادی را دیدید که در دانشگاه افراد موفقی هستند ولی در صنعت، خانواده و جامعه افرادی زیر متوسط هستند؟
اما این دلیل نمی شود که ما کودکان و مسئولیت های خود به عنوان مادر و پدر ها, آنها را رها کنیم و به این قضیه مهم رسیدگی نکنیم، علی رغم اینکه در سیستم آموزشی کشور ما کمتر روی این مساله تمرکز گذاشته می شود و الان مدارسی هستند که تا حدودی دارند تلاش می کنند برای اینکه بخش مهارت آموزی مبتنی بر هوش های کودکان را در برنامه های آموزشی شان بگنجانند و توجه بیشتری به این مسئله داشته باشند. /استعداد یابی
.
اما ما حتی اگر در نظر بگیریم که در مدارس کودکان ما, تمرکز روی استعداد برتر او کمتر انجام می شود، دلیل نمی شود رها کنیم و ما باید کار استعدادیابی برای کودکانمان را انجام بدهیم، تا در طی این پروسه مشخص بشود که هوش برتر و استعداد ذاتی کودک ما در چه چیزی هست, در کنار آن بخش آموزشی که ما در سیستم آموزش و پرورش رسمی کشورمان داریم هم بایستی طی شود.
برداشت شما از این مطلب این نباشد که مدارس و نظام آموزش و پرورش ما نظامی فاقد استانداردهای لازم است. قطعا اگر استعداد برتر کودک شما هوش موسیقیایی او هست بایستی علوم ریاضی را نیز دریافت کند که پایه و اساس موسیقی بر ریاضی بنا شده است. یا اگر هوش برتر کودک شما در استدلال و تحلیل است قطعا بایستی از تمامی علوم دانش کافی را داشته تا بتواند در زندگی خود و رشته کاری خودش استدلال ها و تحلیل مناسبی ارائه دهد و او فرزند شما جدا از اینکه بایستی با نظام آموزشی هم مسیر باشد بلکه باید فراتر از آن به مطالعه و کاوش بیشتری بپردازد.
برای مثال اگر در کلاس علوم درباره مبحث ساده ای مثل فسیل حیوانات صحبت می شود، کودک دارای هوش استدلال و تحلیل, بهتر است بیشتر و جلوتر از کلاس این موضوعات را مورد بررسی قرار دهد. حتی اگر هوش برتر کودک ما در مدرسه قابل پرداختن بهش نیست می توانیم در کلاس های فوق برنامه این کاستی ها را پوشش دهیم، چه در بخش موسیقی، شطرنج، مجسمه سازی، ادبیات و قصه گویی, نمایش و هزاران کلاسی که می تواند برای ما در خارج از سیستم آموزش و پرورش طراحی شده باشد. /استعداد یابی
.
پس بهانه نظام آموزش و پرورش را فراموش کنید و تلاش خود را برای جهت دهی درست به کودک خود انجام بدهید، در حالی که این وظایف ما و مسئولیت ما را سنگین تر می کند برای اینکه بیشتر جستجو کنیم، بیشتر وقت بگذاریم و برای کلاسهای مناسب هوش و استعداد فرزندانمان را پیدا کرده و استعداد آن ها را بیشتر شکوفا کنیم. /استعداد یابی
مخالفان سیستم کشف استعدادیابی در کودکان
هر نظریه ای دارای موافقان و مخالفان فراوانی هست. برخی این روش استعدادیابی را به فاشیست های آلمانی یا تندروهای ژاپنی نسبت می دهند دو کشوری که در زمینه استعدادیابی بسیار موفق و کارآمد عمل می کنند اما نکته اینجاست که هر نظریه ای به خودی خود نظریه مثبت یا منفی ای نیست, نوع استفاده ما از این نظریه مشخص می کند که اجرای این نظریه تاثیرات مثبت دارد یا خیر.
برای مثال تصور کنید کودکی استعدادیابی شده است و استعداد او در هوش موسیقیایی بسیار عالی هست حال خانواده او تلاش می کنند او را به نسبت اطرافیان, کودکی خاص جلوه دهند کودکی که از دیگر کودکان اطراف خود در خانواده و مدرسه برتر است. کاملا مشخص است که این کودک دچار برآورده کردن آرزوهای خانواده خود شده و در یک پروسه کاملا پر فشار و استرس سعی می کند آرزوهای آن ها را برآورده کند تا جایی که دیگر مثل یک آدم آهنی یا یک فرد کنترل گسیخته در آینده عمل خواهد کرد.
یا برعکس کودکی که استعداد استدلال و تحلیل دارد اما خانواده او نیز در یک پروسه پر فشار سعی می کنند او ورزش، موسیقی یا نقاشی یاد بگیرد. پس تا بدین جا با مثال هایی که بیان شد و مثال های فراوانی که در ذهن شما نیز وجود دارد متوجه شده اید که نابغه سازی از کودکان به زور کاری درست نیست و استعدادیابی تیغی دو لبه برای کودک و خانواده اوست و بستگی به استفاده از آن دارد. /استعداد یابی