چرا از تاریکی میترسیم؟
“یوهانس کلاکل”، روانشناس اجتماعی علت این احساس در تاریکی را از نگاه روانشناسی تکاملی توضیح میدهد.او میگوید که از تاریکی میترسیم، چون شب آبستن خطر است.
از سوی دیگر به گفته او ترس از تاریکی تا حدی هم اکتسابی است، مثلا کودکان از بچگی یاد میگیرند از تاریکی بترسند.اما ترس از تاریکی یک حس ذهنی هم هست. برای نمونه وقتی شبهنگام در خانه و در امنیت به سر میبریم نیز ممکن است بترسیم. به گفته یوهانس کلاکل، مغز انسان پیوسته در تلاش برای پیشبینی آنچیزی است که با احساسمان درک میکنیم (هرچند ممکن است حس ما با آنچه در واقعیت وجود دارد در تضاد باشد).
این روانشناس اجتماعی از آسانتر و محتملتر بودن خیالپردازی در این شرایط سخن میگوید. مثلا با شنیدن یک صدای خش و خش ضعیف، چون اطلاعات بیرون برای مغز مبهم است، مغز تلاش میکند وانمود کند چیزی هست و چیزی میداند یا به عبارتی داستانسرایی کند.
به گفته این روانشناس، اضطراب و نگرانی لازمه حیات انسانی است. این اضطراب است که باعث میشود از موقعیتهای خطرزا دوری کنیم. با احتمال خطر، تمرکزمان بالا میرود و اشیاء و چیزهای پیرامونمان را سریعتر تشخیص میدهیم و هوشیارتر از حالت عادی میشویم، ضربان قلب در این حالت بیشتر میشود و بدن به حالت آمادهباش درمیآید، اکسیژن بیشتری به مغز میرسد و ماهیچهها آماده برای احتمال فرار میشوند.
به گفته کلاکل اما همیشه در هنگام اضطراب و نگرانی، بدن اینگونه فعال نمیشود. او به واکنش دیگری در رویایی با خطر و داشتن ترس اشاره میکند که در انسان کمتر دیده میشود؛ به اصطلاح “خشک زدن” از ترس. این واکنش به گفته او بیشتر در حیوانات دیده میشود. کلاکل معتقد است که “ما انسانها بیشتر در اضطراب به سر میبریم تا در ترس”.