مرگ هر بار شکل تازه ای میگیرد و همیشه یک شکل نیست
از نظر شما تاریک ترین لحظه های زندگی شبیه چه چیزی هستند؟ عموم مردم رنگ سیاهی را هم معنی با مرگ می دانند، شما چطور؟ آیا بدترین رنگ زندگیتان سیاه است؟ در شرایطی که زندگی روی خوشش را نشان نمی دهد شما چگونه رفتار می کنید؟ آیا عملکرد خود را تحت تأثیر این شرایط قرار می دهید؟ با توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی که در جامعه ی فعلی ما حاکم می باشد، زندگی کردن بسیار سخت شده است اما این زندگی فقط مربوط به بخش معیشتی و اقتصادی نیست بلکه کم کم روح امید در جامعه ی ما در حال نابودی است. جوانان هر روز بیشتر از روزهای گذشته به رنگ سیاه علاقه مند تر می شوند. برخی از ابعاد روانی که رفتار ما ایجاد می کند را بررسی می کنیم تا بدانید برخی از شرایط روحی، خودشان ایجاد می شوند یا اینکه ما آنها را ایجاد می کنیم.
آیا انسان فقط یک بار مرگ را تجربه می کند؟
همیشه ناشناخته ها ترس های عجیب و غریبی را برای انسان ها ایجاد می کنند. مرگ یکی از همین مفاهیم ناشناخته و ابهام انگیز برای تمام نژاد های انسانی بوده است که البته آنها برای ابهام زدایی و حل این معضل به علم و دین پناه برده اند. در قرن کنونی که نتایج تحقیقات و اطلاعات محققین به راحتی در دسترس عموم قرار دارد، دیدگاه های جدیدی در مورد این مفهوم به وجود آمده است حتی بسیاری ها دگر از آن نمی ترسند و بلکه خود به استقبال آن می روند. اما به راستی چه عوامل یا عاملی باعث می شود تا بعضی از انسان ها خود به استقبال این مفهوم ناشناخته بروند؟ تعریفی که می توانیم با استفاده از آن معنای حقیقی مرگ را در میان جامعه ی امروزی روشن کنیم این است که بگوییم: مرگ یعنی ناامیدی. با توجه به این تعریف هر فرد چند بار در زندگی این نوع از مردن را تجربه کرده است؟ آن چیزی که مسلم و قطعی می باشد این است که برای هر فرد هیچگاه این عدد صفر نخواهد بود. تسلیم شدن راه جذابی نیست و بالاخره چه باید کرد؟
چگونه ناامیدی ها را تبدیل به امید کنیم؟
همانطور که گفتم هیچگاه فردی وجود نخواهد داشت که بگوید من تا بحال شکست نخورده ام و ناامید هم نشده ام. موضوع مهمی که باید همه ی ما بدانیم این است که نباید تسلیم این غول شویم. لزوماً رنگ سیاه، غول نخواهد بود بلکه هر رنگی که ناامیدی را به شما القا کند نقش همان غول را خواهد داشت. به نظرتان چه راه هایی وجود دارند که می توانند به ما کمک کنند تا هر روز امیدوار تر از روز قبل شویم؟ برخی از مهمترین راه های موجود را برایتان خواهم گفت. این موارد عبارتند از:
-
الگوگیری از سبک کودکان :
شاید برایتان خنده دار باشد که بدانید اگر چه از نظر بزرگترها عالم کودکان محدود و نامشخص می باشد اما دنیای کودکان بسیار بزرگ و نامحدود است. به یک کودکی که در حال بازی کردن است، نگاه کنید؛ اگر هزار بار اسباب بازی هایش آسیب ببیند و یا ساختمان هایی که با لِگو ساخته است از بین برود، باز هم می خندد و از نو شروع به ساختن و بازی می کند. چه خوب است ما بزرگتر ها گاهی از کودکان درس بگیریم و ناامیدی های خود را تبدیل به امیدواری کنیم.
-
پذیرش شکست :
زمانی که در زندگی دچار شکست یا شکست های پیاپی شدید آنها را بپذیرید، زیرا انکار کردن آنها نه تنها به شما هیچ کمکی نمی کند بلکه انرژی زیادی هم از شما تلف کرده و در جهت مخالف کائنات قدم برداشته اید. این که فرد دیگری توانسته است در یک مسابقه پیروز شود به معنای این نیست که شما بازنده اید و یا اصلاً شایستگی حضور در آن مسابقه را نداشته اید بلکه معنای حقیقی اش این است که او تلاش بیشتری کرده و همین تلاش بیشتر نسبت به دیگران، باعث پیروزی او گشته است.
-
نظم :
اوقات متعددی شنیده اید که می گویند نظم تاثیر بسزایی در رسیدن به اهداف دارد، افراد بیشماری هم این موضوع را قبول دارند اما تقریبا همه ی آنها در واقعیت طور دیگری عمل می کنند. اگر می خواهید به صورت واقعی از گِل ناامیدی تندیس امید را بسازید باید نظم داشته باشید. برای مثال اگر عادت دارید دائماً فکر های منفی در سر داشته باشید، برایش ساعت های خاصی را تنظیم کنید و خود را ملزم کنید که فقط در همان ساعات چنین افکاری را داشته باشید و بقیه روز را تحت هیچ شرایطی حق داشتن فکر های منفی و مه مغزی را نخواهید داشت.
امتیاز شما به این صفحه