مسخ حالتی از عدم واقعیتگرایی است که در آن فرد احساس میکند از خود، بدن، افکار، یا دنیای اطرافش جدا شده است. این حالت ممکن است برای مدت کوتاهی رخ دهد یا میتواند یک تجربهی مزمن و آزاردهنده باشد. مسخ میتواند بهعنوان یکی از علائم بیماریهای روانی مانند موارد زیر دیده شود:
- اختلال مسخ و واقعیتزدایی
- اضطراب شدید
- افسردگی
- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
وقتی در آینه، غریبهای را میبینید
احساس مسخ برای هر فرد متفاوت است. اما ممکن است شبیه به موارد زیر باشد:
- حس خارج از بدن بودن، یا تماشای خودتان مثل یک فیلم
- عدم ارتباط با احساسات یا خاطرات خود
- بیحسی بدن و واکنشهای احساسی کمتر
- حس ربات بودن یا عدم کنترل روی خودتان
- حس تغییر در درک زمان و مکان
چرا مسخ اتفاق میافتد؟
علت دقیق مسخ هنوز ناشناخته است، اما محققان بر این باورند که میتواند ناشی از آسیب روانی یا استرس شدید باشد. تصور میشود در افراد دچار مسخ، نواحی خاصی از مغز که مسئول یکپارچهسازی احساسات، افکار و تجربیات هستند، آنطور که باید فعالیت نمیکنند.
زندگی با سایه مسخ
تجربه مسخ نهتنها عجیبوغریب، بلکه میتواند بسیار ناراحتکننده باشد. علاوه بر حس سردرگمی و جداشدگی، ممکن است در عملکرد روزانه و روابط اجتماعی نیز دچار مشکل شوید.
جستوجوی کمک حرفهای
اگر علائمی از مسخ را تجربه میکنید، مراجعه به پزشک متخصص حوزه سلامت روان، مانند یک روانپزشک یا روانشناس اولین گام است. پزشک میتواند تشخیص درستی به شما بدهد و برای درمان مناسب راهنماییتان کند. گزینههای درمانی عبارتاند از:
- رواندرمانی: برای شناخت این تجارب، آموزش نحوه مقابله، تنظیم احساسات
- دارودرمانی: گاهی داروهای ضدافسردگی یا ضداضطراب در کنار رواندرمانی تجویز میشوند.
مسخ تنها یک تجربه است
مسخ هرچند آزاردهنده، اما یک اختلال خطرناک نیست و قابلدرمان است. حمایت خانواده و اطرافیان نیز در کنار درمان تخصصی، نقش بسیاری مهمی در مسیر بهبودی ایفا میکند.
مسخ شخصیت یک ترس باور نکردنی و یک بخش ذهنی ناخوشایند است. یک احساس که شما به عنوان شخص سوم به دنیا نگاه میکنید .شبیه زندگی در طرف دیگر یک فیلم است .کلمات که از دهان خارج میشود گویا برای شخص نیست .وقتی در آینه نگاه میکند نمیتوان احساس یک ارتباط با واکنش خویش را داشته باشد . انگار به یک غریبه خیره میشود .زندگی با افراد مسخ شخصیت میتواند خالی از لذتهای ساده باشد . عشق و علاقه به نزدیکان میتواند ناگهان گم شود که اگراین دائمی باشد نگرانی شروع خواهد شد.فرد آرزو میکند که کاش یک روز از خواب بیدار شود و این اتفاقات را که برایش پیش آمده را به کلی فراموش کند اما متاسفانه همچین آرزویی برای آنها پیش نخواهد آمد اما با این وجود راهی برای بهبود یافتن هست که نیازمند زمان و تلاش و اهمیت دادن و تغییر فهم و درک از این اختلال میباشد.
اغلب فرد که دچار مسخ میشود فکر میکند که در خطر افتاده است در حالیکه میدانیم خیلی ترسناک است ولی تهدیدی برای زندگی نمیباشد.علت دقیق مسخ به طور قطع مشخص نیست اما یک توضیح پایه از عملکرد غیر معمول سیستم عصبی خودمخنار بدن است که تنظیم کننده چیزهایی شبیه ضربان قلب گرسنگی و فشار خون است .موقعیت های استرس زای بالا سیستم عصبی سمپاتیک را که بخشی از سیستم عصبی مرکزی است را فعال میکندکه ما را در هوشیاری و فعال بودن نگاه میدارد . این سیستم به صورت جنگ وگریز واکنش نشان میدهد. در سیر تکاملی اگر شما در مسیر یک درنده قرار بگیرید این سیستم به صورت خودکار فعال میشود ضربان قلب افزایش و در نتیجه جریان خون برای افزایش انرژی بیشتر میشود .این سیستم در این افراد ممکن است که منجر به جنگ یا گریز نشود در عوض این برانگیختگی زیاد منجر به تجزیه یا قطع عملکرد مغز میشود.تا اینکه شما از درک یک موقعیت تهدیدزای زندگی فاصله بگیرید ذهن شما نقش حمایتی را خاموش کرده و در نهایت از پا درمی آیید و عدم ارتباط با محیط و دیگران را تجربه میکنید.
تجربه تجزی ای با مسخ شخصیت میتواند خیلی ناخوشایند باشد اما تهدیدی برای زندگی نیست .سیستم ذهن- بدن میتواند این را به صوذت عمدی انجام داده و اطمینان به بقاء را تضمین کند.
تغغیر چگونگی واکنش به مسخ شخصیت
تا زمانیکه مکانیسم پشت مسخ شخصیت را ندانیم ممکن است که تلاش برای جنگیدن داشته باشیم اما مشکلی اینجاست که جنگیدن مسخ شخصیت در حقیقت ماندن و یا تحمل کردن آن است.زمانیکه با نشانه های مسخ مبارزه شود در موقعیت استرس زا باقی مانده و ذهن همین روند را ادامه میدهد و حالا اگر این سیکل استرس – مسخ – استرس -مسخ و… شکسته شود جنگیدن و مبارزه بی نتیجه هم متوقف میشود و آن هم با کمک به انجام یک کار متضاد میباشد: پذیرش و تسلیم شدن این احساس
در حالیکه شما فکر میکنید با نشانه ها مبارزه نکنید آنها کاملا شما را فرا گرفته و دیگر بازگشتی به زندگی نیست اما با پذیرش این احساس دیگر نیازی به تجربه استرس با بار اضافی نیست . هدف مشخص است : تعادل در زندگی وکاهش سطح استرس در حد امکان .
یک زندگی متعادل عبارت است از :فعالیت – استراحت به اندازه کافی -غذای سالم و پیروی از برنامه زندگی. تمام روز را به تنهایی ذر اتاق به سر نبردن چرا که ممکن تجربه ای از مسخ را ایجاد کند . احساس طبیعی دوباره و دوباره اطراف . این فرایند ممکن است که خیلی آهسته پیش رود و یا احساس شکست در اغاز این برنامه ایجاد شود .سیستم ذهن-بدن ما برای درمان نیاز به زمان دارد.
پس التیام مسخ شخصیت نیاز به تغغیر فهم ما از این اختلال – توقف مشاهده آن به عنوان یک دشمن یا عامل تهدید کننده زندگی وصرف زمان مناسب برای بهبودی تا رسیدن به تعادل میباشد و همه اینها ملزم به پذیرش احساسات این تجربه است