کودکان کار را ما موجوداتی معصوم و بیگناه میدانیم که یا سر چهارراه گل میفروشند یا در متروهای سطح شهر مشغول فروش انواع کالاهای دم دستی هستند
جملاتی از قبیل
آقااا گل میخرین؟
ارزون میدمااا
یا خانم شیشه ی ماشینتو بشورم !؟!!
نه تنها به گوش تک تک ما آشناست بلکه روحمان را عذاب میدهد و با خود میگوییم این کودک الان باید سر درس و مشقش باشد چرا اینجاااا
اما بهتر است بدانید
گروهی دیگر از کودکان که ما نه تنها به آنها ترحم نمیکنیم بلکه دنبال کننده ی پروپا قرص آنها هستیم در این دنیا اما از نوع مجازی مشغول به کسب و کار اینترنتی هستند
با این تفاوت بزرگسالان از حریم شخصی کودکشان پول درمیارند پولی که نیاز آن بچه صرفا نیس بلکه خواسته ی والدین آنهاست . . .!
اگر اسم این رفتار کودک کار بودن نیست پس چیست !؟!
آیا او انتخاب میکند که از آواز خواندن و رقصیدنش پولسازی شود؟!
کودک شیرین ما که طبیعتا رسالتی برتر در این دنبا دارد پس از مدتی تبدیل به شاخ مجازی میشود و از طریق کارگردانی پدر و مادر خود واقعی و معصومش را از دست میدهد.به طور واضح این عملکرد انتخاب دوران کودکی نیست
به چه قیمتی؟!
به قیمت پول و پولی که نیاز پدر و مادرهایی است که از توانمندی خودشان بهره ی کافی نبرده اند و به طور ناخواسته و ناهشیار کودک رو تبدیل به فردی نمایشی و خودشیفته میکنند.
متاسفانه انقدر این سورفتار جدید است که تنها با تامل و بررسی عمیق میتوان به تبعاتش پی برد
آگاهی نیاز جامعه ی مدرن است از آن غافل نشویم.
نویسنده:مونا یوسفی